حسرتی که بر دل نماند | زندگینامه جانباز شهید «محمدحسن عاشورخانی»
به گزارش نوید شاهد استان مرکزی، شهید محمد حسن عاشورخانی در یک خانواده مذهبی و شیفته اسلام در روستای کودزر اراک چشم به جهان گشود.ابوالقاسم «پدرش» شاد و مسرور از همان دوران کودکی محمد حسن از اخلاق بسیار نیکویی برخوردار بود، تحصیلات دوره ابتدایی را در روستای کودزر به پایان رسانید و سپس برای کمک هزینه زندگی خانواده مشغول کار شد.
شهید عاشورخانی در حد توان خود در خدمت انقلاب اسلامی بود، عضو پایگاه بسیج محل شد و با کوشش فراوان به حفظ و حراست از اسلام و کشور اسلامی و محیط زیست خود پرداخت و در کنار دوستان و همرزمان خود مانند: شهید غلامحسین عاشوری و شهید احمد عاشوری و عزیزان دیگر در راه اسلام تلاش پیگیر داشت و بیشتر اوقات خود را در پایگاه بسیج می گذرند، او می گفت: « بسیج بهترین جا برای من است.» همچنین با کمک بچه های پایگاه یک تیم فوتبال راه اندازی کرده بودند که هنوز هم در روستا پا بر جاست و جوانان بسیاری جذب این تیم شده اند.
او دوران مقدّس سربازی را شروع کرد و در این دوران بیشتر خدمت خود را در جبهه ها گذراند، پس از پایان خدمت سربازی ازدواج کرد و حتی بعد از اجرای سنت پیامبر نه تنها تلاش هایش در را پیروی از اهداف انقلاب کم نشد، که بالعکس بیشتر در صحنه های انقلاب حاضر ماند.
خدا بر محمد حسن منت نهاده و او را صاحب دختر کرده بود ، به دختر خردسالش می گفت: "من خیلی کم سعادت بودم که به خیل شهیدان نپیوستم اگر بار دیگر به جبهه رفتم و به مقام شهادت رسیدم، دختر خوبی باش ، در کنار مادرت از اسلام دفاع کن تا بتوانیم دشمن زبون را از خاکمان بیرون کنیم"
او در سال 1365بار دیگر به جبهه رفت و آخرین بار به مرخصی آمد و در مجلس شب هفت شهید منوچهر عاشوری شرکت کرد. بسیجی دلاور گردان امام حسن(ع)، در هفدهم بهمن ماه سال 1365در جبهه از ناحیه کمر مجروح شد، او را برای درمان به پشت جبهه انتقال دادند مدتی در خانه تحت درمان استراحت کرد تا اینکه بهبودی خود را بازیافت ، همین که خوب شد روانه جبهه گردید.
سرانجام خبر رسید که در روز 12 آذر 1366 در جبهه شلمچه ندای حق را لبیک گفته و به آرزوی دیرینه خود دست یافت. پیکر به خون تپیده اش را با استقبال گرم امت حزب الله به کودزر آوردند و در گلزار شهدای این روستا به خاک سپردند .
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی